هی خوندم هی خوندم...

۲۵داستان شرلوک هلمز+شب بی پایان+ده بچه زنگی+طاعون+دختر پرتقال+کاناپه فروید+کوری

اره دیگه این ها رو تو این مدت بیکاری خوندم بماند که ددر کردن هامون آب شنگولی خوردن هامون و بقیه مخلفات چقدر حال داد آخه کی میگه دانشگاه باحاله که هرچی بیچارگی ماست از این دانشگاست

مشروطیدم

فیل-تر

آخر سر هم نفهمیدیم این فیل -تر کیه که هر جا میری یه رده پای ازش هست تقصیر خودشم نیست بنده خدا آخه فیله تره دیگه

اولین خبراهای ۲۰۱۲

دلار به ۱۸۰۰تومن هم رسید کم کم داریم به این هدف از بین بردن قشر فقیر جامعه میرسیم

شاید هم همه جامعه یک رنگ بشن البته اگه ۳۰۰۰میلیارد تون دارین خیالتون راحت باشه که خونتون از بقیه مردم رنگی تره

در هر جامعه دید مردم برای خریدن چیزی(سکه و دلار)صف بستن تا بعدا کرونتر بفرشون بدونید شعور اون اجتماع به همون اندازه که صفشون طویله کوتاه

یه مجله به اسم خط خطی خریدم مطالبش جالبه من رو یاد گل آقا میندازه شما رو نمیدونم

بعد از مدتها

بعد از مدت ها دوباره یه نگاه به قبل کردم راستش نمیدونم چرا ئلی دوست دارم کار هام رو با تاریخ میلادی انجام بدم برای همین دوروز قبل از ۲۰۱۲(همون آخر دنیا)بلاگ ها و دفتر خاطراتم رو یه نگاه کردم کلی خندیدم تعجب کردم دست آخرم فهمیدم چه زود گذشت حالا که آمار اینجا رو هم یه نگاه کردم دیدم چقدر بازدید داشته آخه من خیلی ننوشتم ولی یه نفر هم نظر نداده بود یکم برام جالب بود برای همین این رو نوشتم

برهنه خوشحال

پاسبان مردی به راهی دید و گفتا کیستی ؟
گفت : فردی بی خیال و فارغ و آزاده ام

گفت : از بهر چه می رقصی و بشکن می زنی ؟
گفت : چون دارای شور و شوق فوق العاده ام

گفت : اهل خاک پاک اصفهانی یا اراک ؟
گفت : اهل شهر آباد و خوش آباده ام

گفت : خیلی شاد هستی ، باده لابد خورده ای
گفت : هم از باده خور بیزارم ، هم از باده ام

گفت : از جام وصال نازنینی سرخوشی ؟
گفت : از شهوت پرستی هم دگر افتاده ام

گفت : پس شاید قماری کرده ای ، پولی برده ای
گفت : من در راه برد و باخت پا ننهاده ام

گفت : پولی از دکان یا خانه ای کش رفته ای ؟
گفت : دزدی هم نمی چسبد به وضع ساده ام

گفت : آخر هیچ سرگرمی نداری روز و شب ؟
گفت : سرگرم نمازو سجده و سجاده ام

گفت : لابد ثروتی داری و دلشادی به پول ؟
گفت : من مستضعف و مسکین مادر زاده ام

گفت : آیا راستی آهی نداری در بساط ؟
گفت : خود پیداست این از وصله ی لباده ام

گفت : گویا کارمند ساد ه ای یا کارگر ؟
گفت : بیکارم ولی از بهر کار آماده ام

گفت : بیکاری و بی پولی ؟ پس این شادی ز چیست ؟!

گفت : یک زن داشتم ، اینک طلاقش داده ام


از اینجاhttp://sms4sms.blogfa.com/